جدول جو
جدول جو

معنی زری دوزی - جستجوی لغت در جدول جو

زری دوزی
شغل و عمل زری دوز، دوختن پارچه های زری، زربفت دوزی
تصویری از زری دوزی
تصویر زری دوزی
فرهنگ فارسی عمید
زری دوزی
(زَ)
عمل دوختن زری. زربفت دوزی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زری دوز
تصویر زری دوز
دوزندۀ زری، کسی که پارچه های زری می دوزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردوزی
تصویر زردوزی
عمل زردوز، هنر دوختن و نقش و نگار کردن بر پارچه و جامه با تارهای زر
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دَ / دِ)
کسی که زربفت دوزد. سازندۀ زری. زربفت دوز. رجوع به زری و زربفت شود
لغت نامه دهخدا
(اُ رُ)
عمل ارسی دوز. کفاشی
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ)
زراندوختن. گرد کردن زر. زر فراهم آوردن:
چو گل گر خرده ای داری، خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 317)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زر دوزی
تصویر زر دوزی
عمل زر دوز، محلی که در آن پارچه زری دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ارسی دوز کفش دوزی کفش سازی، شغل کسی که کفش میدوزد، جایی که در آن کفش میدوزند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوزد چکن دوز، پارچه زر دوزی شده
فرهنگ لغت هوشیار